چکیده
مخالفت مشرکین با پیامبر(ص) مراتب مختلفی داشت. ابتدا این مخالفت به صورت ملایم بود، در اوایل بعثت و شروع دعوت آشکار مشرکین سعی بر تطمیع پیامبر(ص) داشتند، ولی هر اندازه پافشاری و استقامت پیامبر(ص) بیشتر می شد و بر تعداد مسلمانان افزوده می گشت، شدت مخالفت مشرکین نیز زیادتر می شد.
پیامبر(ص) نزدیک به سه سال دعوت خود را علنی نکرد، از آنجا که پیامبر(ص) در این مدت به کسی کاری نداشت، کسی متعرض او نمی گشت و از طرف دیگر قریش و مردم ملاحظه مقام حامی وی ابوطالب را می کردند، اما پس از آشکار شدن دعوت و اسلام آوردن چند تن از بزرگان، مشرکان دست به کار شدند و عکس العمل های متفاوتی را از خود نشان دادند؛ که این عکس العمل ها شامل دو بخش قبل و بعد از هجرت می باشد. مبارزه مشرکان قریش با پیامبر(ص) از استهزاء و عداوت شروع شد. البته این اختصاص به رسول الله(ص) ندارد، زیرا تمامی انبیای الهی در مرحله اول با استهزای دشمنان روبه رو می شوند.
بعد از آنکه مشرکان از استهزاء ناامید شدند و حتی نتوانستند با تکذیب نیز پیامبر (ص) را از تصمیم خود منصرف کنند، دست به تهمت های ناروایی مانند جنون، ساحر و … زدند و یکی یکی حیله های خود را به کار برند؛ لجاجت کردند، بهانه آوردند و حتی چند بار کمر به توطئه و قتل پیامبر اسلام(ص) بستند. اما خداوند عمل مشرکین را عقیم می نمود و مقدمات هجرت پیامبرش(ص) را آماده کرد و به وسیله وحی روحیه پیامبر(ص) را قوی می نمود؛ ولی مشرکان دست بردار نبودند و حتی بعد از هجرت نیز مشکلات عدیده ای برای رسول خدا(ص) به وجود آوردند، جنگ های بسیاری که در طول سالهای هجرت حتی به پیامبر(ص) فرصت تبیین احکام هم نمی داد و پیامبر(ص) هنوز زره از تن بیرون نیاورده بود به جنگ بعدی می رفت.
تا زمان رحلت پیامبر(ص) مشرکان همچنان کار شکنی های خود را انجام داده، تا آنجا که در زمان رحلت پیامبر(ص) میان مسلمانان در مورد جانشین ایشان اختلاف افتاد و در حالی که جانشین ایشان حی و حاضر بودند، شخص دیگری را به عنوان خلیفه گرفتند و حتی بعد از ایمان آوردشان اینان همچنان مشرک بودند.
کلیه واژه: مخالفت، مشرکین، رسول خدا(ص)، بعثت، هجرت.
-سارارنحبر
فرم در حال بارگذاری ...
شباهت ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت مهدي(عجل الله)
ياران ابا عبدالله الحسين(علیه السلام) و اصحاب حضرت بقيت الله(عجل الله) ، فرزند قرآن و پرورشيافته خاندان عصمت و طهارت هستند؛ يعني در يك مكتب و تحت تربيت مربي واحدي بودهاند. پس طبيعي است كه اوصاف و ويژگيهاي آنها مشترك و مشابه باشد. لذا شايسته است براي درك و فهم ويژگيهاي شاگردان مكتب اهل بيت ـ كه بهترين الگو، براي نسل جوان هستند ـ به خصوصيات مشترك آنها، توجه كنيم.
1. معرفت حقيقي
اولين گام براي كسب توفيق حضور در حلقه ياران امام زمان(عجل الله) و پيوستن به جمع اتباع و اعوان آن حضرت، شناخت امام معصوم است؛ شناختي حقيقي و نوراني.
خداي تعالي را بايد از روي نشانههايش شناخت و بزرگترين نشانه و آيت پروردگار، امامي است كه اشرف مخلوقات و اعظم آيات است؛ چراكه او، بيشترين ظرفيت را براي قبول اوصاف الهي و انعكاس آن، به ما سوي الله دارد. پس اگر كسي توانست ايمه اطهار را بشناسد، در حقيقت، خدا را شناخته است: «من عرفكم فقد عرف الله».
لذا يكي از ادعيهاي كه براي عصر غيبت، وارد شده، اين است: «اللهم عرفني…حجتك؛ فانك ان لم تعرفني حجتك ظللت عن ديني».
اگر كسي بخواهد در زمره ياران امام زمانش قرار گيرد، بايد با او سنخيت روحي پيدا كند تا بتواند حقيقتا و باطنا با او باشد؛ و اين، به دست نميآيد مگر با معرفت و اعتقاد صحيح و پاكي نفس.
بنابراين، عارف حقيقي، كسي است كه امام خود را بشناسد و به حق او آگاه باشد. همانطور كه در انتهاي زيارت جامعه از خدا مسيلت مينماييم: «اسيلك ان تدخلني في جمله العارفين بهم و بحقهم». با اين عرفان حقيقي است كه انسان ميتواند به مقام قرب امام -كه قربي روحي است- برسد. زيرا اگر قرب بدني و ظاهري با امام حاصل شود، ولي سنخيت و تناسب روحي و يكساني عقايد و روحيات محقق نشده باشد، همراهي واقعي با امام، امكان پذير نخواهد بود؛ كما اينكه بيش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسين بودند، ولي چون با او سنخيت روحي نداشتند، نتوانستند همراه او بمانند و رهايش كردند. اما افرادي چون حبيب بن مظاهر و برير كه امام خود را شناخته بودند تا آخرين لحظه در كنار او ماندند.
ياران حضرت بقيت الله (عجل الله) نيز، از آنجا كه خود را تحت تربيت خاندان عصمت قرار دادهاند، به معرفتي دست يافتهاند كه اميرالمومنين(علیه السلام)در وصف ایشان ميفرمايد: «فهم الذين وحدوا الله حق توحيده»؛ «آنها كساني هستند كه به حقيقت توحيد، راه يافته اند».
ياران حجت بن الحسن (عجل الله) ، قلوب خود را ظرف علوم اهل بيت عصمت و طهارت قرار دادهاند و با وجود آن كه در زمان غيبت امام خود به سر ميبرند و به صورت ظاهر، امامشان را نميبينند، چنان معرفت بالايي نسبت به امام خود كسب نمودهاند كه پيغمبر اكرم، آنان را اينگونه مدح ميفرمايند: «ان اعظم الناس يقينا قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي و حجب عليهم الحج فامنوا بسوادفي بياض»؛ «والاترين مردم از نظر يقين، قومي در آخر الزمان هستند كه پيامبر را درك نكردهاند و حجت خدا نيز از از آنان محجوب است؛ اما به مركب سياه روي كاغذ سفيد ايمان آورده اند» .
2. ايمان راسخ
ايمان، ثمره معرفت صحيح و حقيقي است. امام صادق (علیه السلام) ميفرمايند: «المعرفه اصل فرعه الايمان»؛ «ايمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بيشتر باشد، ايمان نيز قويتر است؛ چنانچه رسول الله نيز فرمودهاند: «افضلكم ايمانا افضلكم عرفه».
طبيعي است قلبي كه از رجس و آلودگي پاك شود و ظرف علوم و معارف اهلبيت گردد، اطمنيان و ايمان در آن استقرار مييابد.
در تاريخ آمده است كه ياران حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجيبي داشتند. سيد بن طاووس در لهوف نقل ميكند كه در شب عاشورا، بريربنخضير با عبدالرحمنعبدريه شوخي ميكرد و او را ميخنداند و ميگفت: «اطرافيانم ميدانند كه من، نه در جواني و نه در پيري، اينگونه نبودهام؛ ولي اين حالت، به جهت شوق و اشتياقي است كه نسبت به جايي كه به سوي آن خواهيم رفت، دارم».
ياران حضرت بقيتالله عجل الله) نيز، چنان خود را براي امام خود، ساخته و مهيا نمودهاند و ايمان را در قلب خود، مستقر ساخته¬اند كه خداي تعالي در قرآن بر ايمانشان صحه ميگذارد و آنها را اهل ايمان و عمل صالح معرفي ميكند و ميفرمايد: «وعد الله الذين آمنوا منْكمْ و عملوا الصالحات ليسْتخْلفنهمْ في الْارْض كما اسْتخْلف الذين منْ قبْلهم ..» .
امام باقر(علیه السلام) نيز در شان ياران امام زمان (عجل الله) ميفرمايند: «اين مومنان، همان كساني هستند كه خداي تعالي در كتابش، اين¬گونه آنها را توصيف نموده است: “الذين يوْمنون بالْغيْب .."» .
اگر چه امام زمان غايب است، ولي ياد او در دلهاي آكنده از ايمان يارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام كاظم ميفرمايند: «يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذكره». ايمان به غيب، ياران حضرت مهدي را چنان ارزش و مقامي داده است، كه پيغمبر اكرم آنها را برادران خود ميخواند و آرزوي ديدارشان را مينمايد: «يا ليتني قد لقيت اخواني… و لكن اخواني الذين ياتون من بعدكم يومنون بي… »
3. اسوههاي استقامت
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «ان الذين قالوا ربنا الله ثم اسْتقاموا فلا خوْف عليْهمْ و لا همْ يحْزنون » .
ياران حسين بن علي و ياوران حضرت مهدي كه خدا را مربي خود ميدانند و خويش را تحت تربيت او قرار دادهاند، نمونههاي كامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند كه قلوبي محكمتر از كوه پيدا نمودهاند و مصداق اين فرموده امام علي شدهاند: «المومن، صلب من الجبل». آنان ارادههايي آهنين و قاطعيتي عجيب دارند و به هيچ وجه حاضر نميشوند از راهي كه در زير سايه امامشان در پيش گرفتهاند، برگردند.
سخناني كه ياران امام حسين(علیه السلام) در شب عاشورا و در محضر ابا عبدالله(علیه السلام) گفتهاند، بهترين گواه بر اين ادعاست. براي مثال، سعيدبنعبدالله حنفي در آن شب، چنين گفته است: «اگر بدانم كه در راه شما كشته ميشوم، سپس مرا زنده ميكنند و ميسوزانند و خاكسترم را بر باد ميدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنين ميكنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت».
زهيربنقين نيز در خطاب با امام حسين(علیه السلام) اين چنين، عرض ارادت كرده است: «يابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم كشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، اين اتفاق بيفتد؛ اما خداي تعالي كشته شدن را از تو و اهلبيتت دفع نمايد».
اين ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود كه در نظرشان، تمام مصايب و سختيهاي جهاد در راه خدا، سهل و آسان مينمود؛ لذا در زيارتشان عرض ميكنيم: «السلام عليكم ايها الشهداء الصابرون اشهد انكم جاهدتم في سبيل الله و صبرتم علي الاذي في جنب الله».
در زمان غيبت، استقامت ياران حضرت مهدي در عرصه اعتقادات است. يعني در روزگاري كه تمسك به دين - به تعبير پيامبر اكرم - مانند گرفتن پاره آتش بر كف دست است، ايشان، بر اعتقادات صحيح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر(علیه السلام) در اين زمينه فرمودهاند: «ياتي زمان يغيب عنهم امامهم فياطوبي للثابتين علي امرنا في ذلك الزمان»؛ «روزگاري ميرسد كه امام از مردم غايب ميگردد. پس خوشا به حال كساني كه در آن زمان، بر امر ما استوار ميمانند».
اميرالمومنين(علیه السلام) ، نيز ارادههاي محكم ياران فرزندش، حجت بن الحسن را اينگونه به تصوير ميكشد: «كلهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم هموا بازاله الجبال لازالوها من مواضعها»؛ «آنها شيرهاي ژياني هستند كه از جنگلهاي خود بيرون آمدهاند و اگر اراده كنند كه كوهها را از جاي بركنند، بي ترديد چنين ميكنند».
4. وفاي به عهد
وفاي به عهد، يكي از صفات نيك انسان است كه در قبال هر كسي، پسنديده ميباشد؛ ولي اگر طرف تعهد انسان، خداي تعالي باشد، ارزش و اهميت آن، فزوني مييابد.
اصحاب حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) به تعهدي كه با خداي خود- در اطاعت و نصرت امام خويش داشتند- وفا نمودند؛ به طوريكه ايشان، در خطاب به يارانش ميفرمايد: «اني لا اعلم اصحابا او في و لا خيرا من اصحابي…»؛ «همانا من ياراني باوفاتر و بهتر از ياران خود، سراغ ندارم».
ياران با وفاي حضرت بقيت الله نيز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهاي دوران غيبت، تعهد خود را در ياري امام خود، فراموش نميكنند، بلكه هر روز، عهد خود را با مولاي خويش تجديد مينمايند: «اللهم اني اجدد له في صبيحه يومي هذا عهدا و عقدا و بيعه له في عنقه».
5. محبت شديد به امام
يكي از اوصاف مشترك ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت بقيت الله اين است كه محبوبشان را خداي تعالي قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمركز به ذات مقدس او نموده¬اند: «و الذين آمنوا اشد حبا لله ». لذا در زيارت شهداء كربلا عرض ميكنيم: «السلام عليكم يا اولياء الله و احبايه، السلام عليكم يا اصفياء الله و اودايه، السلام عليكم يا انصار دين الله».
از آن¬جا كه امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: «الدين هو الحب و الحب هو الدين»؛ قطعا كسي كه تمام محبتش را معطوف به خداي تعالي ميكند، ياري¬كننده دين او نيز خواهد بود. چنين كسي به تمام متعلقات خداي تعالي و آثار و نشانههاي او عشق ميورزد (اللهم اني اسيلك حبك و حب من يحبك) و از آنجا كه امام معصوم، وجه الله، و بزرگترين آيت پروردگار است و محبت به او، عين محبت به خداي تعالي ميباشد (من احبكم فقد احب الله)، اولياي الهي، بيشترين حب را نسبت به ذوات مقدس معصومين داشته و دارند.آثار اين محبت شديد را در گفتار و رفتار اصحاب ابا عبدالله(علیه السلام)-كه محبت خويش را براي امام خود، خالص ساختهاند (و مودتي خالصه لكم)- ميتوان ديد. براي مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولاي خويش عرض ميكند: «ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستيم».
مسلمبنعوسجه نيز ميگويد: «والله؛ دست از تو بر نميدارم تا خدا بداند كه ما حرمت پيامبرش را درباره تو رعايت نموديم».از ديگر مصاديق اين محبت خالصانه، پيماني است كه ياران و خاندان امام حسين(علیه السلام) ، در شب عاشورا با يكديگر بستند. در آن شب، حبيببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند كه هنگام جنگ، پيشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، كسي از بنيهاشم به ميدان برود. حضرت عباس نيز، بنيهاشم را جمع نمود تا براي دفاع از مولاي خويش، همپيمان شوند.
اين ويژگي، در اصحاب امام عصر نيز ديده ميشود. امام صادق(علیه السلام) ،در اينباره ميفرمايند: «اگر همه مردم بميرند، خداوند، ياران او مهدي موعود را خواهد آورد؛ آنها كساني هستند كه خداوند درباره آنها فرموده است: “فسوْف ياْتي الله بقوْم يحبهمْ و يحبونه .. “».
كسي كه مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن است، از ذكر نام محبوبش لذت ميبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بيتوجهي و غفلت مردم از آن حضرت، برايش گران است: «عزيز علي ان ابكيك و يخذلك الوري»؛ «براي من سخت است كه بر تو بگريم، در حالي كه ديگران، تو را واگذارند». اميرالمومنين، در توصيف ياوران امام مهدي فرمود: «قوم لم يمنوا علي الله بالصبر و لم يستعظموا بذل انفسهم في الحق»؛ «آنها قومي هستند كه با صبر و شكيبايي خود، برخدا منت نميگذارند و جانبازي در راه حق را بزرگ نميشمارند».
منبع:کتاب از فرات تا فرات
مولف:جمعی از نویسندگان
انتشارات:مرکز تخصصی مهدویت
گردآورنده مرضیه غنی
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
چکیده
تقوا از ماده «وقایه» است وقایه عبارت است از محافظت کردن چیزی در برابر اموری که به آن زیان و آزار می رساند و در احادیث هم در مورد رعایت تقوا تأکید زیادی شده است و امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیش از همه با رعایت تقوا تأکید کرده است و مردم را به پرهیزکاری ترغیب نموده اند.
تقوا دارای مراتبی است که اولین مرتبه ی آن تقوای عملی است یعنی طبق فرامین الهی اعمال را انجام دادن و انجام واجبات و ترک محرمات. دومین مرتبه تقوا، تقوای قلبی است، قلب انسان نیز در مراتبی، باید متصّف به تقوا گشته و حدود بندگی را در برابر پروردگار خویش رعایت نماید که آن توجه به تعلقات قلبی است تا از رذایل اخلاقی دور شده و به حق تعالی بپیوندد و سومین و عالی ترین درجه تقوا، تقوای معرفتی است که در مرحله ی مسیر توحید و پرورش سرّ انسان، تقوا به معنای حفظ باطن از انگیزه های غیرخدایی و سپس ایمنی از توجه به غیرخداوند متعال و تمرکز جان در یاد خداوند متعال است حقیقت تقوا همان احساس مسؤلیت درونی است و تا این احساس مسئولیت نباشد انسان به دنبال هیچ برنامه ی سازنده ای حرکت نمی کند و در اهمیت تقوا باید گفت که تقوا معدن نیکی ها و آبادانی دین و خیر دنیا و آخرت و برتر از ایمان است و رضای الهی درآن است.
کلیدواژه ها: ایمان، تقوا، رستگاری، پرهیزگاری، فضایل، خشوع، متقین، یقین
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
چکیده
فرزندان دختر جایگاه ارزنده ای در نزد معصومین~ داشته اند و این امر از سیره و منش ایشان پیداست.
هدف از تربیت اسلامی رسیدن به قرب الهی است. و از آن جا که حقیقت انسان روح اوست که ذکوریت و انوثیت در آن راه ندارد رسیدن به این هدف با تربیت اسلامی دختران امکان پذیر است.
از نظر اسلام تربیت باید با توجه به اصل تفاوت در دو جنس صورت بگیرد. چرا که جنس مؤنث از جهت رشد مغزی و شبکه هورمونی با جنس مذکر متفاوت است.
پدر و مادر مهمترین عامل تربیتی دختران چه از نظر وراثت و چه از نظر آموزشی هستند. الگو بودن، بازی و قصه گویی از روش های آموزش غیر مستقیم است که بیشترین تأثیر آموزشی را در سنین کودکی دارند.
القای دیدگاه مثبت به دختران در خود باعث مؤفقیت ایشان می شود.
نیاز به صمیمت در دختران بیشتر است به همین علت معصومین~ والدین را به ابراز محبت بیشتر به دختران خود، دعوت کرده اند.
از دشوارترین مسایل تربیتی برخورد با مسایل جنسی کودکان و نوجوانان است.که در این راستا باید اصولی را رعایت کرد تا زمینه انحراف جنسی آنها فراهم نشود.
برداشت کودک از مفاهیم دینی با بزرگسالان متفاوت است واین تفاوت، آموزش مفاهیم دینی به کودکان را نیز متفاوت می کند.
ضرورت حیات اجتماعی ایجاب می کند که والدین شیوه های ارتباط با دیگران و رفتارهای خاص اجتماعی دختران را به فرزندان شان آموزش دهند.
کلید واژه:اسلام، والدین، دختر،شیوه،تربیت
-سمیه کشاورز
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
چکیده
قرآن کریم ظاهری دارد و باطنی و دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای غالب انسانها مسیر است اما به معنای باطنی قرآن جز پاکدلان دست نخواهند یافت. طهارت در قرآن کریم علاوه بر اشاره به طهارت ظاهری و حرمت مس قرآن بر غیر طاهرین دلالت بر طهارت باطنی را نیز شامل می شود و بر این مطلب اشاره دارد که تنها کسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست می یابند که قلوب آنها از آلودگی های شرک و گناه پاک باشد و دست یافتن به تمامی یا بخشی از این معانی بستگی به مقدار طهارت باطنی فرد دارد که در درجه اول پیامبر(صل الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) هستند و در درجات بعد دیگر انسانها هر یک به اندازه طهارت نفس خود.
طهارت دارای اسرار و حکمتها و مراحلی بسیار سنگین می باشد که رسیدن به آنها زمان زیادی از عمر انسان را طلب می کند. بعد از رسیدن به طهارت ظاهری و باطنی و تحصیل شرایط فهم قرآن مجید، از بین بردن موانع فهم آن بر هر فرد مسلمانی لازم است. همچنین نباید فراموش کرد که بهره گیری عمیق علمی از قرآن کریم و فهمیدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پیوند با معلم حقیقی قرآن که همان خداوند بخشنده است. علم قرآن همراه با رحمت خدا است و رحمت خاصه ی خداوند شامل حال پرهیزکاران می گردد. زیرا اگر انسانها تقوی پیشه کنند و در برابر دستورهای الهی با تقوی باشند، خداوند برای آنها نوری از علم را قرار می دهد که جدا کننده حق از باطل است.
کلید واژه ها: ظاهر، طهارت، باطن، تفسیر، ذهن، نقش، بهره گیری، قرآن.
/زینت شاهین
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
حمد و سپاس خدايي را كه با فرستادن انبياء خويشتن را به ما شناساند و شكر و سپاس ، نعمت هاي خود را به ما الهام نمود و درهاي علم به ربوبيّت و پروردگاريش را بر ما گشود . . .
( صحيفه سجاديه )
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
چکیده
این تحقیق به بررسی موضوع « وظایف منتظران فرج » پرداخته است که هدف از ارائه آن تبیین مفهوم و جایگاه انتظار و منتظِر و مباحث مربوط به آن و آشنا ساختن منتظران با وظایف و مسئولیّت هایی که در عصر غیبت در قبال امام زمان خویش بر عهده دارند، می باشد.
روش این تحقیق بنیادی و توصیفی می باشد و مطالب آن به طور مستقیم و از طریق جمع آوری فیش (کتابخانه ای) تدوین شده است.
در پایان با مطالعه این تحقیق باید به این نتایج پی برد که: انتظار در لغت به معناي چشم به راه بودن و در اصطلاح چشم به راه يك رويداد خوب است. در قرآن و روايات تأكيد فراواني بر انتظار فرج و عبادت شمردن آن شده است. انتظار به دو گونه مثبت و منفي مي باشد، انتظار مثبت عاملي براي زمينه سازي جهت ايجاد تحوّل و خود سازي است. انتظار منفي مقاومت نكردن در برابر ظلم را يك نوع زمينه سازي براي ظهور مي داند كه از نظر ما اين نوع انتظار مردود است.
ویژگی های فراوانی برای منتظران در آیات و روایات بیان شده است از جمله: آگاهي وهوشياري، عبادت و بندگی، اميدواري، بردباري و استواري، اخلاق شایسته و… که يك منتظر واقعي باید خود را با این صفات آراسته نماید.
منتظران ظهور امام زمان (علیه السّلام)، در قبال آن حضرت وظايف و مسئوليّت هايي برعهده دارند. که از جمله : شناخت امام، حفظ پیوند با مقام ولایت، اطاعت و فرمان برداری از اهل بیت (علیهم السّلام)، کسب آمادگی های لازم، امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغ و دعوت، تکذیب مدّعیّان دروغین مهدویّت و… می باشد که منتظران موظّفند با انجام این وظایف خود و جامعه را برای ظهور آن حضرت و پذیرایی از ایشان آماده نمایند.
واژگان كليدي اين موضوع: انتظار ، منتظِر ، منتظَر ، منجي ، فرج ، تعجیل ، وظایف ، مهیّا.
-معصومه عباسی
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
دلایل پیدایش عرفان های کاذب
صرف نظر از دلایل اختصاصی شکل گیری هر یک از جنبش ها دلایل کلی ای وجود دارد که به کمک آن ها می توان از نگاهی آسیب شناختی به چند و چون پیدایی و گسترش این جنبش ها پرداخت. مهم ترین این دلایل عبارتند از:
1- بحران های هویت دینی در مدرنیته
1-2 تنزل عقل گرایی رنسانس به علم گرایی و سپس درک مکانیکی از جهان
1-2 اخلاق مدرن شامل غریزه گرایی ، مصرف گرایی، سرپرستی، تنوع طلبی و…
1-3 نیاز به امر قدسی
2- نادیده انگاری برخی از امور فطری معنوی و قدسی یا عدم تأمین مناسب آن ها
3- بحران بی توجهی یا کاهش توجه به حقوق زنان
4- رشد بی رویه و خود سرانه سرمایه داری و تبعات ناشی از آن
5- حرکت به سوی صلح جهانی به دلیل نفرت عمومی از جنگ
6- نیاز به تشکیل گروه به سبب ترس از تنهایی نهفته در ماهیت مدرنیته
7- شرایط ظهور شخصیت های فرهمند به دلیل بحران های جهانی
همان طور که از این دلایل بر می اید ، به دنبال رشد روز افزون و تحول گرایانه ی مدرنیته و جای گزین شدن نگاه مکانیکال به نیاز آدم و در پی آن تغییر الگوهای زندگی، روند غریزه گرایی، معرف گرایی و تنوع طلبی با سرعت سر سام آور به پیش رفته و توجه به نیاز به امور فطری و قد سی کم رنگ تر شده است و زمینه خوبی برای عرفان ها پدید آمد[1]
امروزه در کشور ما افزون بر گروه ها و فرقه های سنتی، گروه های نو ظهور به نام عرفان و معنویت با جاذبه های مادی و نفسانی و شهوانی زیادی پیدا شده اند و هر روز با شیوه های مختلف به جذب تشنگام معنویت و عرفان می پردازند و سر چشمه این آیین های نو ظهور عموما در غرب است. اما می توان منشأ اصلی برخی از آن ها را از شوق به ویژه هندوستان دانست. اما همین آیین های شرقی و تأثیر از نظام ارزشی غرب اند و بر بستر مدرنیته روییده اند. به همین دلیل معنویت مورد ادعا با معانی و ارزش های آن ها کاملاً سازگار است شکاکیت معنوی، عقلانیت ابزاری، دین ستیزی سکولاریسم، پلورالیسم و لیبرالیسم از مبانی مدرنیته غرب است که در معنویت و عرفان های کاذب به طور صرحی یا صنفی وجود دارد[2]
ما هاریش باهش در کتاب دانش هوشیاری خلاق می گوید: « شما نمی توانید دیگران را تغییر دهید» سپس موضع و دیدگاه خود را عوض کنید و بدی ها را از نو نگاه کنید زیبا ببینید، خوب بنگرید، همه چیز قابل تحمل و خواستنی می شود. همه تغییرات شگفت انگیز و تحول خلوتی که روی آن تأکید می شود چیزی جز تغییرات در بینش نگرشی نیست البته این مطلب تا جایی درست است. ولی قدرت انسان در تغییر محیط را نادیده گرفته است و انسان را عاجز می انگارد و ناتوان می سازد. معنویت های نوظهور تنها در قالب همین متمدن به کار می آید و راه مستقلی را که خارج از این قالب باشد به انسان نشان نمی دهد افراد را تنها برای سازگاری و تحمل همین فرهنگ و وضع موجود آماده می کنند و سطح توانایی و آمادگی او را برای زیستن در همین چارچوب افزایش می دهد[3]
در روزگار ما کانون های وابسته به سرمایه داری ترجیح می دهند انسان ها ارزش وجودی خود را شناسند. تا هوای عزت و شرافت بر دلشان بورزد و به انحراف طبیعت گرایانه بشر دامن زده و می کوشند تا راه طبیعت را همانند راه فطرت بیارایند و با هزاران فرقه ای که به نام معنویت و عرفان ساخته اند انسان را به حیرت مضاعف فرو کشد و این ظلم پنهانی است که به لباس مکرر و حیله در آمده و زنجیر استضعاف و بردگی را در روپوشی از حریر معنویت و اطلس عرفان به دست و پای انسان معاصر بیاویزند.
تمدن جدید در قرن بیستم وضعیت بسیار ناپایداری را تجدید کرد و طراحان تمدن و نیروهای سلطه گر آن تصمیم گرفتند که آن را به نقطه قوت خود تبدیل کنند. پس به این نتیجه رسیدند که از معنویت در راستای ترمیم و تقویت استیلای خود بهره برداری کنند. برای دستیابی به این هدف معنویت ویژگی های بسیار مناسب و ارزشمندی داشت، ابزار جذابی بود و اقبال عمومی هم با آن موافق است و نیز شامل موضوعاتی بود که تمام ابناء بشر در طول تاریخ و عرضی جغرافیا به آن دلبستگی داشتند و می توانستند زمینه ساز مقبولیت سلطه ی فرا فرهنگی و جهانی باشد.[4]
در دهمی آخر قرن بیستم بحران های روانی و اجتماعی به طور گسترده ای دامن گیر بشر شد. بشر چاره ای جز بازگشت به فطرت خود و توجه دوباره به معنویت و خدا نداشت تا بتواند از این وضعیت خود را رهایی داده و به دورن خود پناه ببرد و جهانی دیگر را تجربه کند.
بشر در جست و جوی بینشی دیگر نسبت به خود و جهان هستی و زندگی بود اما انحراف موجود سبب شکل گیی فرقه های رنگارنگ معنویت گرا شد. معنویت های نو ظهور با ارائه ی مدیتیشن های گوناگون دقایقی متفاوت را در زندگی انسان مدرن ایجاد می کنند و آن ها را از روزمره بودن بیرون آورد و به امور هم چون روح بیاندیشید[5].
این نیاز سبب شد بشر به هر معنویتی چنگ زند و به صحت و درستی و یا انحرافات آن دقت نمی کند. این موضوع سبب استفاده سود جریان و انحراف جامعه بشری شده است.
محققین:رقیه حسنی منش، سعیده اعتمادی فر،
فاطمه پیروزبخش ، فاطمه زارعی
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
از زمان بعثت پیامبران گروه هایی بودند که خلاف دین عمل می کردند ، افراد جامعه را گرد خود می آوردند. این انحراف در ادیان مختلف باعث به وجود آمدن فرقه های کاذب و دروغین شد. بعد از ظهور اسلام و نیز در دوران ائمه اطهار (ع) فرقه های بیشتری شروع به فعالیت کردند و گرایش به آن ها بیشتر شد به خصوص در دوران غیبت فرقه گرایی افزایش یافت. از جمله عرفان کاذب اشو، سای بابا، تصوف، اکنکار و بهاییت ، بابیت، رام الله ، عرفان سرخ پوستی و شیطان پرستی و … که این فرق به دو دسته تقسیم می شوند . گروهی از قدمت بیشتری برخوردارند و ریشه هایی در زمان های گذشته دارند مانند تصوف و شیطان پرستی و بابیت و…
گروه دیگر فرقه های نو ظهور که بعد از دوران غیبت پا به عرصه ظهور گذاشته و شروع به فعالیت کردند مانند فرقه های اشو، اکنکار، رام الله، سای بابا . از میان این فرقه های نو ظهور ، عرفان اشو از موفقیت قابل توجهی برخودار است.
اشو عرفان خود را از سال 1963 علنی کرد و سخنرانی ها و روش های مراقبه خود را آغاز کرد و در سال 1974 با ایجاد اردوگاه مونت آبو در شهر پویای هند، رسما فعالیتش را به عنوان یک مبلغ آغاز کرد و چون مونت آبو در شهر پویای هند از بزرگ ترین مراکز معنوی جهان به شمار می رفت، مردم از سر اسر جهان به خصوص از جهان غرب به سوی اشو رهسپار شدند و به مدت بیش از 35 سال به تعلیم و تربیت کسانی که به نزدش می آمدند پرداخت و اکنون نیز فعالیت های خود را ادامه می دهد. اما او در بعضی از مناطق مانند ایران شناخته شده نیست و او به عنوان یک مرد بزرگ و ادیب می شناسند و از گمراهی او آگاهی کافی ندارند.
محققین:رقیه حسنی منش، سعیده اعتمادی فر، فاطمه پیروزبخش ، فاطمه زارعی
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
چکیده
یکی از عوامل تکامل انسان، ایمان است. و منظور از ایمان، اعتقاد قلبی به خدا و فرامین او همراه با تسلیم به آن ها است. ایمان غیر از علم است زیرا قرآن از کافرانی سخن می گوید که با وجود علم و آگاهی، به سوی کفر گرایش داشتند.
هر چه ایمان قوی تر باشد ظهور و بروز آن در ابعاد بیشتری از وجود انسان تجلی پیدا می کند. کسی که از ایمان ضعیفی نسبت به خدا برخوردار است. ایمان او ممکن است فقط در زبان وی تجلی کند اما آنکه ایمانش در درجه ی بالاتری است نه تنها در زبان ملتزم به خداست که در اعمالش نیز اعتقاد خود را به خداوند نشان می دهد. در برابر مشکلات صبور است و به خدا توکل می کند، شکر نعمت های الهی را به جا آورده و به تدریج به مقام رضا و یقین نایل می شود و در تمام لحظات زندگی حالتی بین خوف و رجا دارد. در برخورد با مردم متواضع است و حلم و بردباری پیشه می کند، نسبت به سرگذشت جامعه بی اعتنا نیست، به عهد خود وفادار است و آداب معاشرت را رعایت می کند. نسبت به مردم امانت دار است و حب و عشق الهی آنچنان در دل او رسوخ کرده که تقوای شدیدی نسبت به خدا دارد. مومن در برخورد با دشمنان شجاع و نسبت به دوستان مهربان است، صله ی رحم را فراموش نمی کند و نتیجه ی کار و کوشش خود را با فقرا نیز سهیم می شود.
در این پژوهش طی 4 بخش سعی بر این است که نشانه های مومن در قرآن مورد بررسی قرار گیرد.
بخش اول کلیات و بخش دوم مفهوم شناسی مومن است. در بخش سوم به نشانه های مومن در ارتباط با خدا پرداخته شده است و در بخش چهارم نشانه های مومن در ارتباط با خود و جامعه مطرح شده است.
کلید واژه ها: ایمان، تسلیم، صبر، توکل، قرآن، نشانه، تقوا.
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)