شباهت ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت مهدي(عجل الله)
ياران ابا عبدالله الحسين(علیه السلام) و اصحاب حضرت بقيت الله(عجل الله) ، فرزند قرآن و پرورشيافته خاندان عصمت و طهارت هستند؛ يعني در يك مكتب و تحت تربيت مربي واحدي بودهاند. پس طبيعي است كه اوصاف و ويژگيهاي آنها مشترك و مشابه باشد. لذا شايسته است براي درك و فهم ويژگيهاي شاگردان مكتب اهل بيت ـ كه بهترين الگو، براي نسل جوان هستند ـ به خصوصيات مشترك آنها، توجه كنيم.
1. معرفت حقيقي
اولين گام براي كسب توفيق حضور در حلقه ياران امام زمان(عجل الله) و پيوستن به جمع اتباع و اعوان آن حضرت، شناخت امام معصوم است؛ شناختي حقيقي و نوراني.
خداي تعالي را بايد از روي نشانههايش شناخت و بزرگترين نشانه و آيت پروردگار، امامي است كه اشرف مخلوقات و اعظم آيات است؛ چراكه او، بيشترين ظرفيت را براي قبول اوصاف الهي و انعكاس آن، به ما سوي الله دارد. پس اگر كسي توانست ايمه اطهار را بشناسد، در حقيقت، خدا را شناخته است: «من عرفكم فقد عرف الله».
لذا يكي از ادعيهاي كه براي عصر غيبت، وارد شده، اين است: «اللهم عرفني…حجتك؛ فانك ان لم تعرفني حجتك ظللت عن ديني».
اگر كسي بخواهد در زمره ياران امام زمانش قرار گيرد، بايد با او سنخيت روحي پيدا كند تا بتواند حقيقتا و باطنا با او باشد؛ و اين، به دست نميآيد مگر با معرفت و اعتقاد صحيح و پاكي نفس.
بنابراين، عارف حقيقي، كسي است كه امام خود را بشناسد و به حق او آگاه باشد. همانطور كه در انتهاي زيارت جامعه از خدا مسيلت مينماييم: «اسيلك ان تدخلني في جمله العارفين بهم و بحقهم». با اين عرفان حقيقي است كه انسان ميتواند به مقام قرب امام -كه قربي روحي است- برسد. زيرا اگر قرب بدني و ظاهري با امام حاصل شود، ولي سنخيت و تناسب روحي و يكساني عقايد و روحيات محقق نشده باشد، همراهي واقعي با امام، امكان پذير نخواهد بود؛ كما اينكه بيش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسين بودند، ولي چون با او سنخيت روحي نداشتند، نتوانستند همراه او بمانند و رهايش كردند. اما افرادي چون حبيب بن مظاهر و برير كه امام خود را شناخته بودند تا آخرين لحظه در كنار او ماندند.
ياران حضرت بقيت الله (عجل الله) نيز، از آنجا كه خود را تحت تربيت خاندان عصمت قرار دادهاند، به معرفتي دست يافتهاند كه اميرالمومنين(علیه السلام)در وصف ایشان ميفرمايد: «فهم الذين وحدوا الله حق توحيده»؛ «آنها كساني هستند كه به حقيقت توحيد، راه يافته اند».
ياران حجت بن الحسن (عجل الله) ، قلوب خود را ظرف علوم اهل بيت عصمت و طهارت قرار دادهاند و با وجود آن كه در زمان غيبت امام خود به سر ميبرند و به صورت ظاهر، امامشان را نميبينند، چنان معرفت بالايي نسبت به امام خود كسب نمودهاند كه پيغمبر اكرم، آنان را اينگونه مدح ميفرمايند: «ان اعظم الناس يقينا قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي و حجب عليهم الحج فامنوا بسوادفي بياض»؛ «والاترين مردم از نظر يقين، قومي در آخر الزمان هستند كه پيامبر را درك نكردهاند و حجت خدا نيز از از آنان محجوب است؛ اما به مركب سياه روي كاغذ سفيد ايمان آورده اند» .
2. ايمان راسخ
ايمان، ثمره معرفت صحيح و حقيقي است. امام صادق (علیه السلام) ميفرمايند: «المعرفه اصل فرعه الايمان»؛ «ايمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بيشتر باشد، ايمان نيز قويتر است؛ چنانچه رسول الله نيز فرمودهاند: «افضلكم ايمانا افضلكم عرفه».
طبيعي است قلبي كه از رجس و آلودگي پاك شود و ظرف علوم و معارف اهلبيت گردد، اطمنيان و ايمان در آن استقرار مييابد.
در تاريخ آمده است كه ياران حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجيبي داشتند. سيد بن طاووس در لهوف نقل ميكند كه در شب عاشورا، بريربنخضير با عبدالرحمنعبدريه شوخي ميكرد و او را ميخنداند و ميگفت: «اطرافيانم ميدانند كه من، نه در جواني و نه در پيري، اينگونه نبودهام؛ ولي اين حالت، به جهت شوق و اشتياقي است كه نسبت به جايي كه به سوي آن خواهيم رفت، دارم».
ياران حضرت بقيتالله عجل الله) نيز، چنان خود را براي امام خود، ساخته و مهيا نمودهاند و ايمان را در قلب خود، مستقر ساخته¬اند كه خداي تعالي در قرآن بر ايمانشان صحه ميگذارد و آنها را اهل ايمان و عمل صالح معرفي ميكند و ميفرمايد: «وعد الله الذين آمنوا منْكمْ و عملوا الصالحات ليسْتخْلفنهمْ في الْارْض كما اسْتخْلف الذين منْ قبْلهم ..» .
امام باقر(علیه السلام) نيز در شان ياران امام زمان (عجل الله) ميفرمايند: «اين مومنان، همان كساني هستند كه خداي تعالي در كتابش، اين¬گونه آنها را توصيف نموده است: “الذين يوْمنون بالْغيْب .."» .
اگر چه امام زمان غايب است، ولي ياد او در دلهاي آكنده از ايمان يارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام كاظم ميفرمايند: «يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذكره». ايمان به غيب، ياران حضرت مهدي را چنان ارزش و مقامي داده است، كه پيغمبر اكرم آنها را برادران خود ميخواند و آرزوي ديدارشان را مينمايد: «يا ليتني قد لقيت اخواني… و لكن اخواني الذين ياتون من بعدكم يومنون بي… »
3. اسوههاي استقامت
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «ان الذين قالوا ربنا الله ثم اسْتقاموا فلا خوْف عليْهمْ و لا همْ يحْزنون » .
ياران حسين بن علي و ياوران حضرت مهدي كه خدا را مربي خود ميدانند و خويش را تحت تربيت او قرار دادهاند، نمونههاي كامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند كه قلوبي محكمتر از كوه پيدا نمودهاند و مصداق اين فرموده امام علي شدهاند: «المومن، صلب من الجبل». آنان ارادههايي آهنين و قاطعيتي عجيب دارند و به هيچ وجه حاضر نميشوند از راهي كه در زير سايه امامشان در پيش گرفتهاند، برگردند.
سخناني كه ياران امام حسين(علیه السلام) در شب عاشورا و در محضر ابا عبدالله(علیه السلام) گفتهاند، بهترين گواه بر اين ادعاست. براي مثال، سعيدبنعبدالله حنفي در آن شب، چنين گفته است: «اگر بدانم كه در راه شما كشته ميشوم، سپس مرا زنده ميكنند و ميسوزانند و خاكسترم را بر باد ميدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنين ميكنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت».
زهيربنقين نيز در خطاب با امام حسين(علیه السلام) اين چنين، عرض ارادت كرده است: «يابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم كشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، اين اتفاق بيفتد؛ اما خداي تعالي كشته شدن را از تو و اهلبيتت دفع نمايد».
اين ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود كه در نظرشان، تمام مصايب و سختيهاي جهاد در راه خدا، سهل و آسان مينمود؛ لذا در زيارتشان عرض ميكنيم: «السلام عليكم ايها الشهداء الصابرون اشهد انكم جاهدتم في سبيل الله و صبرتم علي الاذي في جنب الله».
در زمان غيبت، استقامت ياران حضرت مهدي در عرصه اعتقادات است. يعني در روزگاري كه تمسك به دين - به تعبير پيامبر اكرم - مانند گرفتن پاره آتش بر كف دست است، ايشان، بر اعتقادات صحيح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر(علیه السلام) در اين زمينه فرمودهاند: «ياتي زمان يغيب عنهم امامهم فياطوبي للثابتين علي امرنا في ذلك الزمان»؛ «روزگاري ميرسد كه امام از مردم غايب ميگردد. پس خوشا به حال كساني كه در آن زمان، بر امر ما استوار ميمانند».
اميرالمومنين(علیه السلام) ، نيز ارادههاي محكم ياران فرزندش، حجت بن الحسن را اينگونه به تصوير ميكشد: «كلهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم هموا بازاله الجبال لازالوها من مواضعها»؛ «آنها شيرهاي ژياني هستند كه از جنگلهاي خود بيرون آمدهاند و اگر اراده كنند كه كوهها را از جاي بركنند، بي ترديد چنين ميكنند».
4. وفاي به عهد
وفاي به عهد، يكي از صفات نيك انسان است كه در قبال هر كسي، پسنديده ميباشد؛ ولي اگر طرف تعهد انسان، خداي تعالي باشد، ارزش و اهميت آن، فزوني مييابد.
اصحاب حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) به تعهدي كه با خداي خود- در اطاعت و نصرت امام خويش داشتند- وفا نمودند؛ به طوريكه ايشان، در خطاب به يارانش ميفرمايد: «اني لا اعلم اصحابا او في و لا خيرا من اصحابي…»؛ «همانا من ياراني باوفاتر و بهتر از ياران خود، سراغ ندارم».
ياران با وفاي حضرت بقيت الله نيز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهاي دوران غيبت، تعهد خود را در ياري امام خود، فراموش نميكنند، بلكه هر روز، عهد خود را با مولاي خويش تجديد مينمايند: «اللهم اني اجدد له في صبيحه يومي هذا عهدا و عقدا و بيعه له في عنقه».
5. محبت شديد به امام
يكي از اوصاف مشترك ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت بقيت الله اين است كه محبوبشان را خداي تعالي قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمركز به ذات مقدس او نموده¬اند: «و الذين آمنوا اشد حبا لله ». لذا در زيارت شهداء كربلا عرض ميكنيم: «السلام عليكم يا اولياء الله و احبايه، السلام عليكم يا اصفياء الله و اودايه، السلام عليكم يا انصار دين الله».
از آن¬جا كه امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: «الدين هو الحب و الحب هو الدين»؛ قطعا كسي كه تمام محبتش را معطوف به خداي تعالي ميكند، ياري¬كننده دين او نيز خواهد بود. چنين كسي به تمام متعلقات خداي تعالي و آثار و نشانههاي او عشق ميورزد (اللهم اني اسيلك حبك و حب من يحبك) و از آنجا كه امام معصوم، وجه الله، و بزرگترين آيت پروردگار است و محبت به او، عين محبت به خداي تعالي ميباشد (من احبكم فقد احب الله)، اولياي الهي، بيشترين حب را نسبت به ذوات مقدس معصومين داشته و دارند.آثار اين محبت شديد را در گفتار و رفتار اصحاب ابا عبدالله(علیه السلام)-كه محبت خويش را براي امام خود، خالص ساختهاند (و مودتي خالصه لكم)- ميتوان ديد. براي مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولاي خويش عرض ميكند: «ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستيم».
مسلمبنعوسجه نيز ميگويد: «والله؛ دست از تو بر نميدارم تا خدا بداند كه ما حرمت پيامبرش را درباره تو رعايت نموديم».از ديگر مصاديق اين محبت خالصانه، پيماني است كه ياران و خاندان امام حسين(علیه السلام) ، در شب عاشورا با يكديگر بستند. در آن شب، حبيببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند كه هنگام جنگ، پيشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، كسي از بنيهاشم به ميدان برود. حضرت عباس نيز، بنيهاشم را جمع نمود تا براي دفاع از مولاي خويش، همپيمان شوند.
اين ويژگي، در اصحاب امام عصر نيز ديده ميشود. امام صادق(علیه السلام) ،در اينباره ميفرمايند: «اگر همه مردم بميرند، خداوند، ياران او مهدي موعود را خواهد آورد؛ آنها كساني هستند كه خداوند درباره آنها فرموده است: “فسوْف ياْتي الله بقوْم يحبهمْ و يحبونه .. “».
كسي كه مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن است، از ذكر نام محبوبش لذت ميبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بيتوجهي و غفلت مردم از آن حضرت، برايش گران است: «عزيز علي ان ابكيك و يخذلك الوري»؛ «براي من سخت است كه بر تو بگريم، در حالي كه ديگران، تو را واگذارند». اميرالمومنين، در توصيف ياوران امام مهدي فرمود: «قوم لم يمنوا علي الله بالصبر و لم يستعظموا بذل انفسهم في الحق»؛ «آنها قومي هستند كه با صبر و شكيبايي خود، برخدا منت نميگذارند و جانبازي در راه حق را بزرگ نميشمارند».
منبع:کتاب از فرات تا فرات
مولف:جمعی از نویسندگان
انتشارات:مرکز تخصصی مهدویت
گردآورنده مرضیه غنی
فرم در حال بارگذاری ...
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)