روایت هایی از سردار اسلام شهیدحاج منصور خادم صادق
بیا مسجد!
سیدمعین انجوی
تا وقت نماز می شدخودش را به نزدیکترین مسجد می رساند. اگه توی راه میدید، دوسه تا جوان دور هم ایستادند، می رفت وسطشان. چندلحظه بعد می دیدم آن جوان ها که شاید اهل نماز نبودند و شکل و قیافه آن ها به بچه مسجدی ها نمی خورد را با خودش به مسجد می آورد.
یاد دوران نوجوانی می افتادم. آن زمان ها در محله ما، چندتا مرکز فروش مشروب و مواد مخدر بود. منصور با اینکه سن وسالی نداشت می چرخید بین نوجوان ها و آنها را می آوردمسجد، منتظر نمی شد آنها مسجدی شوند، می رفت و آنها را مسجدی می کرد.
ص131
آرزوی فرمانده/مجید ایزدی
روایت هایی از سردار اسلام شهیدحاج منصور خادم صادق
فرم در حال بارگذاری ...
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)