موضوع: "عقاید"
شباهت ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت مهدي(عجل الله)
ياران ابا عبدالله الحسين(علیه السلام) و اصحاب حضرت بقيت الله(عجل الله) ، فرزند قرآن و پرورشيافته خاندان عصمت و طهارت هستند؛ يعني در يك مكتب و تحت تربيت مربي واحدي بودهاند. پس طبيعي است كه اوصاف و ويژگيهاي آنها مشترك و مشابه باشد. لذا شايسته است براي درك و فهم ويژگيهاي شاگردان مكتب اهل بيت ـ كه بهترين الگو، براي نسل جوان هستند ـ به خصوصيات مشترك آنها، توجه كنيم.
1. معرفت حقيقي
اولين گام براي كسب توفيق حضور در حلقه ياران امام زمان(عجل الله) و پيوستن به جمع اتباع و اعوان آن حضرت، شناخت امام معصوم است؛ شناختي حقيقي و نوراني.
خداي تعالي را بايد از روي نشانههايش شناخت و بزرگترين نشانه و آيت پروردگار، امامي است كه اشرف مخلوقات و اعظم آيات است؛ چراكه او، بيشترين ظرفيت را براي قبول اوصاف الهي و انعكاس آن، به ما سوي الله دارد. پس اگر كسي توانست ايمه اطهار را بشناسد، در حقيقت، خدا را شناخته است: «من عرفكم فقد عرف الله».
لذا يكي از ادعيهاي كه براي عصر غيبت، وارد شده، اين است: «اللهم عرفني…حجتك؛ فانك ان لم تعرفني حجتك ظللت عن ديني».
اگر كسي بخواهد در زمره ياران امام زمانش قرار گيرد، بايد با او سنخيت روحي پيدا كند تا بتواند حقيقتا و باطنا با او باشد؛ و اين، به دست نميآيد مگر با معرفت و اعتقاد صحيح و پاكي نفس.
بنابراين، عارف حقيقي، كسي است كه امام خود را بشناسد و به حق او آگاه باشد. همانطور كه در انتهاي زيارت جامعه از خدا مسيلت مينماييم: «اسيلك ان تدخلني في جمله العارفين بهم و بحقهم». با اين عرفان حقيقي است كه انسان ميتواند به مقام قرب امام -كه قربي روحي است- برسد. زيرا اگر قرب بدني و ظاهري با امام حاصل شود، ولي سنخيت و تناسب روحي و يكساني عقايد و روحيات محقق نشده باشد، همراهي واقعي با امام، امكان پذير نخواهد بود؛ كما اينكه بيش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسين بودند، ولي چون با او سنخيت روحي نداشتند، نتوانستند همراه او بمانند و رهايش كردند. اما افرادي چون حبيب بن مظاهر و برير كه امام خود را شناخته بودند تا آخرين لحظه در كنار او ماندند.
ياران حضرت بقيت الله (عجل الله) نيز، از آنجا كه خود را تحت تربيت خاندان عصمت قرار دادهاند، به معرفتي دست يافتهاند كه اميرالمومنين(علیه السلام)در وصف ایشان ميفرمايد: «فهم الذين وحدوا الله حق توحيده»؛ «آنها كساني هستند كه به حقيقت توحيد، راه يافته اند».
ياران حجت بن الحسن (عجل الله) ، قلوب خود را ظرف علوم اهل بيت عصمت و طهارت قرار دادهاند و با وجود آن كه در زمان غيبت امام خود به سر ميبرند و به صورت ظاهر، امامشان را نميبينند، چنان معرفت بالايي نسبت به امام خود كسب نمودهاند كه پيغمبر اكرم، آنان را اينگونه مدح ميفرمايند: «ان اعظم الناس يقينا قوم يكونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي و حجب عليهم الحج فامنوا بسوادفي بياض»؛ «والاترين مردم از نظر يقين، قومي در آخر الزمان هستند كه پيامبر را درك نكردهاند و حجت خدا نيز از از آنان محجوب است؛ اما به مركب سياه روي كاغذ سفيد ايمان آورده اند» .
2. ايمان راسخ
ايمان، ثمره معرفت صحيح و حقيقي است. امام صادق (علیه السلام) ميفرمايند: «المعرفه اصل فرعه الايمان»؛ «ايمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بيشتر باشد، ايمان نيز قويتر است؛ چنانچه رسول الله نيز فرمودهاند: «افضلكم ايمانا افضلكم عرفه».
طبيعي است قلبي كه از رجس و آلودگي پاك شود و ظرف علوم و معارف اهلبيت گردد، اطمنيان و ايمان در آن استقرار مييابد.
در تاريخ آمده است كه ياران حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجيبي داشتند. سيد بن طاووس در لهوف نقل ميكند كه در شب عاشورا، بريربنخضير با عبدالرحمنعبدريه شوخي ميكرد و او را ميخنداند و ميگفت: «اطرافيانم ميدانند كه من، نه در جواني و نه در پيري، اينگونه نبودهام؛ ولي اين حالت، به جهت شوق و اشتياقي است كه نسبت به جايي كه به سوي آن خواهيم رفت، دارم».
ياران حضرت بقيتالله عجل الله) نيز، چنان خود را براي امام خود، ساخته و مهيا نمودهاند و ايمان را در قلب خود، مستقر ساخته¬اند كه خداي تعالي در قرآن بر ايمانشان صحه ميگذارد و آنها را اهل ايمان و عمل صالح معرفي ميكند و ميفرمايد: «وعد الله الذين آمنوا منْكمْ و عملوا الصالحات ليسْتخْلفنهمْ في الْارْض كما اسْتخْلف الذين منْ قبْلهم ..» .
امام باقر(علیه السلام) نيز در شان ياران امام زمان (عجل الله) ميفرمايند: «اين مومنان، همان كساني هستند كه خداي تعالي در كتابش، اين¬گونه آنها را توصيف نموده است: “الذين يوْمنون بالْغيْب .."» .
اگر چه امام زمان غايب است، ولي ياد او در دلهاي آكنده از ايمان يارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام كاظم ميفرمايند: «يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذكره». ايمان به غيب، ياران حضرت مهدي را چنان ارزش و مقامي داده است، كه پيغمبر اكرم آنها را برادران خود ميخواند و آرزوي ديدارشان را مينمايد: «يا ليتني قد لقيت اخواني… و لكن اخواني الذين ياتون من بعدكم يومنون بي… »
3. اسوههاي استقامت
خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «ان الذين قالوا ربنا الله ثم اسْتقاموا فلا خوْف عليْهمْ و لا همْ يحْزنون » .
ياران حسين بن علي و ياوران حضرت مهدي كه خدا را مربي خود ميدانند و خويش را تحت تربيت او قرار دادهاند، نمونههاي كامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند كه قلوبي محكمتر از كوه پيدا نمودهاند و مصداق اين فرموده امام علي شدهاند: «المومن، صلب من الجبل». آنان ارادههايي آهنين و قاطعيتي عجيب دارند و به هيچ وجه حاضر نميشوند از راهي كه در زير سايه امامشان در پيش گرفتهاند، برگردند.
سخناني كه ياران امام حسين(علیه السلام) در شب عاشورا و در محضر ابا عبدالله(علیه السلام) گفتهاند، بهترين گواه بر اين ادعاست. براي مثال، سعيدبنعبدالله حنفي در آن شب، چنين گفته است: «اگر بدانم كه در راه شما كشته ميشوم، سپس مرا زنده ميكنند و ميسوزانند و خاكسترم را بر باد ميدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنين ميكنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت».
زهيربنقين نيز در خطاب با امام حسين(علیه السلام) اين چنين، عرض ارادت كرده است: «يابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم كشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، اين اتفاق بيفتد؛ اما خداي تعالي كشته شدن را از تو و اهلبيتت دفع نمايد».
اين ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود كه در نظرشان، تمام مصايب و سختيهاي جهاد در راه خدا، سهل و آسان مينمود؛ لذا در زيارتشان عرض ميكنيم: «السلام عليكم ايها الشهداء الصابرون اشهد انكم جاهدتم في سبيل الله و صبرتم علي الاذي في جنب الله».
در زمان غيبت، استقامت ياران حضرت مهدي در عرصه اعتقادات است. يعني در روزگاري كه تمسك به دين - به تعبير پيامبر اكرم - مانند گرفتن پاره آتش بر كف دست است، ايشان، بر اعتقادات صحيح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر(علیه السلام) در اين زمينه فرمودهاند: «ياتي زمان يغيب عنهم امامهم فياطوبي للثابتين علي امرنا في ذلك الزمان»؛ «روزگاري ميرسد كه امام از مردم غايب ميگردد. پس خوشا به حال كساني كه در آن زمان، بر امر ما استوار ميمانند».
اميرالمومنين(علیه السلام) ، نيز ارادههاي محكم ياران فرزندش، حجت بن الحسن را اينگونه به تصوير ميكشد: «كلهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم هموا بازاله الجبال لازالوها من مواضعها»؛ «آنها شيرهاي ژياني هستند كه از جنگلهاي خود بيرون آمدهاند و اگر اراده كنند كه كوهها را از جاي بركنند، بي ترديد چنين ميكنند».
4. وفاي به عهد
وفاي به عهد، يكي از صفات نيك انسان است كه در قبال هر كسي، پسنديده ميباشد؛ ولي اگر طرف تعهد انسان، خداي تعالي باشد، ارزش و اهميت آن، فزوني مييابد.
اصحاب حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) به تعهدي كه با خداي خود- در اطاعت و نصرت امام خويش داشتند- وفا نمودند؛ به طوريكه ايشان، در خطاب به يارانش ميفرمايد: «اني لا اعلم اصحابا او في و لا خيرا من اصحابي…»؛ «همانا من ياراني باوفاتر و بهتر از ياران خود، سراغ ندارم».
ياران با وفاي حضرت بقيت الله نيز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهاي دوران غيبت، تعهد خود را در ياري امام خود، فراموش نميكنند، بلكه هر روز، عهد خود را با مولاي خويش تجديد مينمايند: «اللهم اني اجدد له في صبيحه يومي هذا عهدا و عقدا و بيعه له في عنقه».
5. محبت شديد به امام
يكي از اوصاف مشترك ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت بقيت الله اين است كه محبوبشان را خداي تعالي قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمركز به ذات مقدس او نموده¬اند: «و الذين آمنوا اشد حبا لله ». لذا در زيارت شهداء كربلا عرض ميكنيم: «السلام عليكم يا اولياء الله و احبايه، السلام عليكم يا اصفياء الله و اودايه، السلام عليكم يا انصار دين الله».
از آن¬جا كه امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: «الدين هو الحب و الحب هو الدين»؛ قطعا كسي كه تمام محبتش را معطوف به خداي تعالي ميكند، ياري¬كننده دين او نيز خواهد بود. چنين كسي به تمام متعلقات خداي تعالي و آثار و نشانههاي او عشق ميورزد (اللهم اني اسيلك حبك و حب من يحبك) و از آنجا كه امام معصوم، وجه الله، و بزرگترين آيت پروردگار است و محبت به او، عين محبت به خداي تعالي ميباشد (من احبكم فقد احب الله)، اولياي الهي، بيشترين حب را نسبت به ذوات مقدس معصومين داشته و دارند.آثار اين محبت شديد را در گفتار و رفتار اصحاب ابا عبدالله(علیه السلام)-كه محبت خويش را براي امام خود، خالص ساختهاند (و مودتي خالصه لكم)- ميتوان ديد. براي مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولاي خويش عرض ميكند: «ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستيم».
مسلمبنعوسجه نيز ميگويد: «والله؛ دست از تو بر نميدارم تا خدا بداند كه ما حرمت پيامبرش را درباره تو رعايت نموديم».از ديگر مصاديق اين محبت خالصانه، پيماني است كه ياران و خاندان امام حسين(علیه السلام) ، در شب عاشورا با يكديگر بستند. در آن شب، حبيببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند كه هنگام جنگ، پيشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، كسي از بنيهاشم به ميدان برود. حضرت عباس نيز، بنيهاشم را جمع نمود تا براي دفاع از مولاي خويش، همپيمان شوند.
اين ويژگي، در اصحاب امام عصر نيز ديده ميشود. امام صادق(علیه السلام) ،در اينباره ميفرمايند: «اگر همه مردم بميرند، خداوند، ياران او مهدي موعود را خواهد آورد؛ آنها كساني هستند كه خداوند درباره آنها فرموده است: “فسوْف ياْتي الله بقوْم يحبهمْ و يحبونه .. “».
كسي كه مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن است، از ذكر نام محبوبش لذت ميبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بيتوجهي و غفلت مردم از آن حضرت، برايش گران است: «عزيز علي ان ابكيك و يخذلك الوري»؛ «براي من سخت است كه بر تو بگريم، در حالي كه ديگران، تو را واگذارند». اميرالمومنين، در توصيف ياوران امام مهدي فرمود: «قوم لم يمنوا علي الله بالصبر و لم يستعظموا بذل انفسهم في الحق»؛ «آنها قومي هستند كه با صبر و شكيبايي خود، برخدا منت نميگذارند و جانبازي در راه حق را بزرگ نميشمارند».
منبع:کتاب از فرات تا فرات
مولف:جمعی از نویسندگان
انتشارات:مرکز تخصصی مهدویت
گردآورنده مرضیه غنی
فرم در حال بارگذاری ...
اندیشه ،بصیرت،حمایت
معناشناسي فتنه
واژة فتنه در زبان عربي کاربردهاي مختلفي دارد: «داغ کردن» (يوم هم علي النار يفتنون)؛ «وسيلة آزمايش» (انما اموالکم و اولادکم فتنة)؛ «حجت و دليل» (ثم لم تکن فتنتهم الا ان قالوا و الله ربنا ما کنا مشرکين) و …. ريشة همة آنها يک چيز است و آن عبارت است از «اختلال همراه با اضطراب.» فتنه نسبت به وضع سابق و نظم ظاهري موجود، امري ناپسند و شرّ به شمار ميآيد؛ زيرا متضمن اختلال و اضطراب است اما نسبت به نتيجهاي که از آن حاصل ميشود خير يا شر بودن آن بستگي به نوع مواجهة افراد يا جوامع با آن دارد.
به اضطرابها و تزلزلهاي دروني و باطني و روحي که در حوزة باورهاي ديني و نظام ارزشي فرد پيدا ميشود نيز «فتنه» گفته ميشود. به تعبير ديگر، به اموري که موجب چنين تزلزلها و اضطرابهايي در حوزههاي اعتقادي و باورها و ارزشهاي فرد ميشود، «فتنه» گفته ميشود.
ويژگيهاي فتنه
1. شخصيتمحوري به جاي حقيقت محوري
از ويژگيهاي فتنه، شخصيتمحوري به جاي حقيقتمحوري است. در شرايط فتنه، شخصيت افراد است که معيار حقيقت قرار ميگيرد! شخصيت افراد و سوابق درخشان آنان، راهزن انديشه و فکر انسان ميشود. تمرکز بر گذشتة افراد و بزرگنمايي پيشينة آنان، مانع ديدن وضعيت فعلي و پيشبيني آيندة آنان خواهد شد.
2. مشتبهسازي حق و باطل
«اذا اقبلت شَبَّهتْ و اذا ادبرت نبَّهتْ»: يکي از ويژگيهاي فتنه اين است که حق و باطل را با هم مشتبه ميسازد. سران فتنه با ترفندهاي مختلف و با استفاده از ابزارهاي تبليغي و رسانهاي و با بهره برداري از نفوذي که در افکار عمومي دارند و بعضاً با استخدام چهرههاي موجّه و مقبول اجتماعي و سياسي و ديني تلاش ميکنند امور باطل را حق جلوه دهند. به همين دليل امام علي، يکي از ويژگيهاي فتنه را چنين معرفي ميکند که با شبهه وارد ميشود. فتنه بر بستر شبهه و ابهام ميرويد. فتنهانگيزان از فضاهاي شبههآلود و مبهم بيشترين بهره را ميبرند. آن حضرت در جاهاي ديگر نيز همگان را توصيه ميکند که از شبهات دوري کنند، زيرا شبهات زمينهساز فتنه و وسيلهاي براي گمراهي مردماند: «از شبهه دوري کنيد؛ زيرا شبهه به قصد فتنه و گمراه کردن ساخته شده است.» آن حضرت ضمن نامهاي خطاب به معاويه مينويسد: «از شبهه و آميختگي آن به حق و باطل بپرهيز. زيرا دير زماني است که فتنه پرده بر خود افکنده و تيرگيهاي آن ديدهها را پوشانده است.»
بسترهاي اجتماعي ايجاد فتنه
ناداني و بيتفاوتي مردم
بدون ترديد، يکي از مهمترين عوامل ضربههايي که در طول تاريخ بر پيکر جامعة اسلامي وارد شده است جهل و ناداني و بيتفاوتي مردم نسبت به مسائل کلان اجتماعي و اهداف و آرمانيهاي اسلامي بوده است. اگر مردم نسبت به مسائل کلان جامعه، آرمانهاي والاي خود و همچنين نسبت به مسائل و مشکلاتي که سر راه رسيدن به آرمانهاي خود دارند، غافل باشند، به سهولت آلت دست فتنهانگيزان خواهند شد. اربابان فتنه در خواستههاي اساسي و اصلي مردم تغيير ايجاد ميکنند و ذائقة اجتماعي را آنگونه که ميخواهند دگرگون ميسازند. فتنهگران ميکوشند توجه مردم را از مسائل کلان به مسائل خرد جلب کنند. با بزرگنمايي نقاط ضعف حکومت اسلامي و تکرار آنها، ميکوشند همة موفقيتهاي آن را از ديد مردم دور کنند. زماني در کار خود موفق ميشوند که مردم نسبت به حقايق و واقعيتهاي اجتماعي ناآگاه باشند و از اهداف و آرمانهاي خود غافل شوند.
عوامل پيدايش فتنه
خودخواهي و هواپرستي
خودخواهي موجب ميشود در مواردي که خواستههاي انسان با موازين ديني و الهي سازگاري ندارد، به توجيه رفتارش و يا به تأويلهاي ناشايستهاي از معارف ديني دست بزند. از ديدگاه چنين افرادي معيار ارزش کارها، موافقت و سازگاريشان با هوسها و خواهشهاي نفساني آنان است. هر کاري که مطابق اميال و خواستههاي آنان باشد، خوب و هر کاري که مخالف اميال و اهداف شخصي و گروهيشان باشد، بد است.
تحليل روانشناختي مسأله به اين صورت است که برخي افراد تأثيرگذار در جامعه از حکومت وقت توقعاتي شخصي دارند، توقعاتي از قبيل دستيابي به پست و مقام، يا بهرهبرداري بيشتر از ثروتها و امکانات ملي و امثال آن. اما ميبينند توقعات و خواستههاي آنان به دليل غير قانوني و ناعادلانه بودن مورد توجه حکومت عدل قرار نميگيرد. اينان براي تحقق خواستههاي خود و دستيابي به اميال و هوسهايشان اقدام به راهاندازي تشکلات، گروهها، حزبها، جبهههايي ميکنند. ويترين فعاليت خود را مبارزه با بيعدالتي و بيقانوني قرار ميدهند. اما پشت پردة اقدامات آنان چيزي جز رياستطلبي و خودخواهي و حب جاه نيست.
يکي از نشانههاي تشکيلات و احزاب فتنهانگيز و فتنهخيز اين است که معمولاً بعد از يک ناکامي و شکست در دستيابي به قدرت تأسيس ميشوند.
شگردهاي فتنهگران
1. استخدام چهرههاي موجه و مقدس
داستان روضهخواني که قربة الي الله هميشه يک روضة غير مستند را (بدون آنکه خودش بداند) ميخواند! که معلوم شد با چند واسطه به يکي از مخالفان اسلام ميرسد. آن روضة ساختگي، به قصد تخريب و انحراف در حقيقت عاشورا، اگر بخواهد مقبول مردم شود، بايد از زبان خود عاشورائيان گفته شود! بايد از زبان چهرههاي مقدس و تأثيرگذار و به واسطة افراد مورد اطمينان و خوشسابقه صورت گيرد!همين ماجرا را در بسياري از فتنهها ميبينيم. فتنهگران اصلي براي آنکه بتوانند به اهداف خود برسند، با ترفندهاي مختلف ميکوشند سخن خود را از زبان چهرههاي موجه و مقدس بيان کنند.
3. استفاده از شعارهاي خوب و جذاب
بسياري از فتنهگران چنين وانمود ميکنند که خواهان امنيت و آرامش مردم و اصلاح امور جامعهاند: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ».
منافقان زمان پيامبر، به منظور کارشکني در کار آن حضرت و برنامهريزي براي حرکتهاي براندازانه، کوشيدند از راه تأسيس مسجد (مسجد ضرار) به هدف خود نايل شوند. نيت اصلي آنان ضربه زدن به اسلام و ارتباط با مخالفان خارجي و کارشکني در فعاليتهاي دولت اسلامي بود؛ اما با استفاده از قالبي زيبا و از راه تأسيس مسجد به انگيزه حمايت از مردم و ضعيفان و پيراني که رفتن به مسجد «قبا» برايشان دشوار بود، ميخواستند به هدف خود دست يابند: «وَ الّذِينَ اتخَذُوا مَسجِداً ضِرَاراً وَ كفْراً وَ تَفْرِيقَا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِّمَنْ حَارَب اللّهَ وَ رَسولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنّ إِنْ أَرَدْنَا إِلا الْحُسنى وَ اللّهُ يَشهَدُ إِنهُمْ لَكَذِبُونَ» (توبه، 107)
در فتنة سقيفه يکي از بهانههايي که براي کنار زدن امير مؤمنان داشتند اين بود که اگر علي جانشين پيامبر شود، موجب جنگ و آشوب در جامعه شده و به مصلحت جامعة نوپاي اسلامي نيست! اين سخن خليفة دوم قابل تأمل است که گفت: «علي … سزاوارترين مردم براي حکومت است؛ ولي قريش تاب عدالت او را ندارد؛ زيرا اگر حکومت را بر عهده گيرد، راهي براي گريز از حق باقي نميگذارد، و در آن صورت، مردم بيعت خود را ميشکنند و در برابر او ميايستند!» خليفة دوم، به شهادت منابع اهل سنت، ميگفت: «پيامبر در واپسين ساعات عمر خويش ميخواست دربارة خلافت علي وصيت کند؛ اما من براي جلوگيري از فتنه، او را از اين کار بازداشتم!» عمر ميگفت چون علي در جنگهاي زمان پيامبر بسياري از قريشيان و کفار را کشته است، حال اگر خليفه شود، موجب اختلاف و دودستگي در جامعة اسلامي خواهد شد!
پيامدهاي فتنه
1.پيامدهاي منفي فتنه
فراموششدن ارزشها
ايجاد شبهه در دين و باورهاي اجتماعي مردم، بيتوجهي به مقررات اسلامي و ضوابط اداري و اقتصادي نظام اسلامي، ثروتگرايي و مالاندوزي، بدعت در دين و هواپرستي از جملة بسترها و عوامل ايجاد فتنه بودند. طبيعتاً اگر در نتيجة اين علل و عوامل فتنهاي رخ دهد، حاصلي جز از بين رفتن احکام و ارزشهاي اسلامي نخواهد داشت.
2. پيامدهاي مثبت فتنه
1-2. جداسازي مرزها
فتنهها همچون غربالميمانند که ريز و درشت را از يکديگر جدا ميکنند. آنگاه معلوم ميشود در زير اين خاکسترهاي نرم و لطيف چه آتشهاي سوزاني نهفته بوده است و در زير آن الفاظ زيبا و جذاب چه ارادههاي پليدي پنهان بوده است و اين يکي از بزرگترين خدمات فتنه به جامعة اسلامي است. فتنه، باطنگشا است. باطن افراد را آشکار ميکند. چه بسا براي خود افراد نيز امر مشتبه شود و خود را خيرخواه بدانند. اما ناگهان در اثر وقوع فتنهاي، و بعضاً در آخرين امتحان، همة داشتههاي خود را از دست ميدهند و پروندة مردودي خود را تحويل ميگيرند.
2-2.پختگي اجتماعي و سياسي
اگر ميزان حساسيت مردم نسبت به مسائل اجتماعي و سياسي را قبل و بعد از وقوع فتنهها مقايسه کنيم، تفاوت چشمگيري در داوريها و تحليلهاي آنان ميبينيم. وقوع يک فتنه در جامعة اسلامي، موجب ميشود مردم در تحليلهاي سياسي خود و در شناخت دوست و دشمن دهها درجه رشد کنند. اصولاً ملتهايي که در سختيها و مصيبتهاي بزرگ اجتماعي رشد ميکنند، در مقايسه با ساير ملتها از درک و شعور سياسي و اجتماعي بسيار بالاتري برخوردارند. نوع نگاه آنان به حوادث اجتماعي و موضعگيريها و تصميمات سياسي خيلي عميقتر و دقيقتر و حساستر است.
امروزه براي ايجاد فتنه در يک جامعه سالها برنامهريزي ميشود. تحقيقات مختلف جامعهشناختي، مردمشناختي و روانشناختي گستردهاي دربارة جامعة هدف صورت ميگيرد. از طريق مطبوعات، رسانهها، رمانها، کتابهاي درسي و غير درسي و فعاليتهاي تفريحي و گردشگري، ترويج مدها و مدلهاي جديد، ترويج روحية مصرفگرايي و مصرفزدگي، سياهنمايي نسبت به فعاليتهاي انجام شده، و مهمتر از همه از راه ايجاد شبهه در باورها و ارزشهاي مورد قبول جامعة هدف، و به طور کلي از همة راههاي ممکن، ميکوشند آرام آرام حساسيتهاي ديني و ارزشي مردم را تضعيف نمايند و بدين ترتيب بسترهاي لازم براي براندازي نظام حاکم را فراهم سازند تا با کمترين هزينه بتوانند به هدف خود دست يابند. به همين دليل، مبارزه با فتنه در دوران حاضر نيز کار ساده و سهلي نيست. نيازمند برنامهريزيهاي دقيق و فعاليتهاي شبانهروزي است.
1.شيوههاي در امان ماندن از گردباد فتنه
1-1.عمل بر اساس يقين
تنها به چيزهايي که يقين داريم عمل کنيم. تصميمي را اتخاذ کنيم که هيچ ترديدي در درستي آن نداريم. بدين شيوه، هم از گردباد فتنهها نجات مييابيم و هم فتنهگران را نااميد و خلع سلاح خواهيم کرد. زيرا ابهام و شايعه و اتهامات بياساس و دروغ بهترين و کمهزينهترين ابزار فتنهگران است. امام علي: «اعلموا انه من يتق الله يجعل له مخرجا من الفتن و نورا من الظلم.» رعايت تقواي الهي در فضاي فتنه يعني اينکه همة تصميمات انسان فقط بر اساس امور يقيني باشد. و از مسائل شبههناک و گوش دادن به شايعات بيش از هر زمان ديگري پرهيز شود.
2-1. رجوع به قرآن
اگر انديشهها و افکار متضاد در فضاي فتنه را بتوان به درستي بر قرآن عرضه کرد، آنگاه ميتوان حق و باطل آنها را تشخيص داد. پيامبر اکرم در حديثي عيار عبور از فتنهها را چنين بيان ميکند:
فاذا التبست عليکم الفتن کقِطَعِ الليل المُظلِم فعليکم بالقرآن؛ زماني که فتنهها چون ظلمت و تاريکي يکپارچه شما را فراگرفت، پس به قرآن پناه ببريد.»
3-1. تمسک به اهل بيت پيامبر
اين سفارشي است که پيامبر اکرم براي نجات از فتنههاي بعد از خود به برخي از يارانش کرد. آن حضرت خطاب به عمار فرمود: «اي عمار، بعد از من فتنههايي رخ خواهد داد. در آن شرايط از علي و حزب علي پيروي کن؛ چرا که علي با حق است وحق با علي. …»
2.شيوههاي مبارزة کوتاه مدت و روبنايي
1-2.جلوگيري از مسلح شدن فتنهگران
شايد به همين دليل است که امام صادق از خريد و فروش سلاح در زمان فتنه نهي کرده و در پاسخ کسي که گفت من اسلحه خريد و فروش ميکنم، فرمود: «لاتبعه في فتنة؛ به هنگام فتنه، از فروش سلاح خودداري کن.»
2-2.مقاومت در برابر خواستههاي نامشروع فتنهگران
فتنهگران ميکوشند با برنامهريزي و گامبه گام اهداف خود را جلو ببرند. در هر مرحلهاي ممکن است خواستهاي جزئي و کوچک را مطرح کنند. سطحينگران گمان ميکنند که اين خواستة جزئي مهم نيست و مصلحت حفظ نظام اسلامي اقتضا ميکند از برخي قوانين کوتاه آمده و خواستههاي آنان مورد توجه قرار گيرد. اما کافي است يک گام با آنان همراهي شود، آنگاه بايد منتظر نتايج هولناک آن بود. طلحه و زبير هرگز آن انگيزة نهاني و نهايي خود را در ابتداي کار بر زبان نياوردند. خواستة اولية آنان در ظاهر خواستة چندان حساسيتبرانگيزي نبود. درخواست مشارکت در امر حکومت؛ حکومت بر شهرهاي بصره و کوفه و … عملياتي کردن مرحلة اصلي و فاز نهايي فرمول فتنه با رفتن به مکه.
يکي از شگردهاي سياسي براندازي نرم اين است که در جايي که امکان براندازي يک نظام وجود ندارد، مخالفان کاري کنند که دست کم حاکميت را مجبور نمايند تا برخي امتيازات را به آنان اعطا کند.
3-2. بردباري و مدارا
امام علي حتي در مقابل تقاضاي عمومي نسبت به زنداني کردن سران فتنه، ميفرمود هر کس تا زماني که به رويارويي مسلحانه عليه حکومت اسلامي برنخيزد و اقدام به توطئه عليه نظام اسلامي نکند، در امان خواهد بود. امام علي7 با آنکه از انگيزة طلحه و زبير براي رفتن به مکه آگاه بود و ميدانست جز جنگ افروزي مقصود ديگري ندارند با آنان مدارا کرد و در پاسخ به پيشنهاد ابن عباس که از وي ميخواست آن دو را زنداني کند و از رفتن به مکه باز دارد، فرمود: «آيا از من ميخواهي آغازگر ستم باشم … و بر اساس ظن و گمان به مجازات افراد بپردازم و پيش از انجام کار، مؤاخذه نمايم؟ هرگز! به خدا قسم از رفتار عادلانه … که خدا مرا بدان امر فرموده، روي نميگردانم.»
آن حضرت در برخورد با خوارج نيز همين روش را برگزيد. حتي گستاخي خوارج به جايي رسيده بود که بارها به هنگام ايراد خطبه از سوي آن حضرت سخنان او را قطع ميکردند و شعار ميدادند «به حکميت تن دادي و پستي را پذيرفتي، حکم جز خدا را نيست.» اما عکس العمل امام در مقابل آنان اين بود که شما را از نمازگزاردن در مساجد باز نميداريم؛ سهمية بيت المالتان را قطع نميکنيم و تا زماني که دست به شمشير نبرده و عليه نظام اسلامي توطئه نکردهايد، با شما نميجنگيم.
4-2. هوشياري در برابر فرصتطلبان
«كن في الفتنة كابن اللبون لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب؛ در فتنهها همچون شتر دوساله باش؛ نه پشتي دارد تا سوارش شوند و نه پستاني تا شيرش را دوشند.» نه ياريگر فتنهانگيزان بايد بود و نه مورد سوء استفادة آنان قرار گرفت. رفتار انسان در هنگام فتنه بايد به گونهاي باشد که فتنهانگيزان نتوانند در او طمع برند و بر پشت او سوار شوند و او را نردبام رسيدن به اميال و خواستههاي حيواني خود قرار دهند.
5-2. جداکردن صف فتنهگران و فتنهزدگان
بسياري از کساني که در جبهة فتنه قرار دارند، فريفتة شعارهاي زيبا و فريبندة سران فتنه ميشوند. آنان را نبايد خيلي سرزنش کرد. امام علي: «ما كل مفتون يُعاتَب». بسياري از کساني که فريب فتنه را ميخورند از ناداني خود آگاه نيستند. در چنگالهاي نامرئي فريبکاري و دغلکاري فتنهگران گرفتار آمدهاند اما خود نميدانند. گمان ميکنند به صورت مستقل تصميمگرفتهاند؛ گمان ميکنند به صورت خودجوش و از روي انديشه و فکر و عقيده حرکت کردهاند، در حالي که در زندان فريب و نيرنگ فتنهگران گرفتار شدهاند. به همين دليل، به محض اينکه به آگاهي برسند و فرصتي براي تأمل در حوادث اطراف خود به دست آورند، ديگر حيله و فريب فتنهگران کارگر نخواهد بود. ديگر به عنوان هيزم آتش فتنه، خود را هزينة جاهطلبيها و قدرتطلبيها و قانونشکنيهاي عدهاي خاص نخواهند کرد.
3.شيوههاي مبارزة بلند مدت و زيربنايي
دستور قرآن کريم در مبارزه با فتنه اين است که «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ».
راه مبارزه با فتنه ترويج فرهنگ اسلامي و الهي است. اين جهاد و مبارزة نرم بايد تا جايي ادامه يابد که توان مخالفان دين و نظام اسلامي به حداقل برسد به گونهاي که نتوانند هيچ ضربهاي به نظام اسلامي وارد سازند. در جنگهاي نرم، هر يک از افراد در خط مقدم جبهه هستند، بنابراين بايد هر کدام از آنان، در حد توان، تجهيزات لازم براي مبارزه و مقابله با دشمن را داشته باشد. بايد همواره فضا به گونهاي باشد که تشخيص حق و باطل براي جامعه سهل باشد. قدرت تبليغي و رسانهاي و علمي نظام اسلامي بايد تا حدي باشد که فتنهگران توانايي فريب مردم را نداشته باشند
1-3.تقويت باورها
اگر ضعف در خداشناسي وجود داشته باشد، به تبع آن اين ضعف در سطحي شديدتر در دينشناسي و پيامبرشناسي افراد نمايان خواهد شد و به تبع آن به صورتي قويتر و مخربتر در امامشناسي نيز نمود پيدا ميکند و در نهايت و به طريق اولي و به شکل شديدتر و عميقتري ضعف در اعتقاد به ولايت فقيه و نظام مردمسالاري ديني را نيز در پي خواهد داشت. در چنين صورتي نبايد از مردم انتظار داشت از روي اعتقاد ديني خود از حکومت اسلامي و نظام ولايي و مردمسالاري ديني دفاع کنند و در راه حفظ نظام جانفشاني نمايند و از ايثار جان و مال و مقام در راه دفاع از اين نظام دريغي نداشته باشند
2-3. تقويت دانش دشمنشناسي
هر انساني براي خوب زيستن نيازمند دو نوع آگاهي است: آگاهي نسبت به خوبيها و آگاهي نسبت به بديها. به همين دليل، ميتوان گفت يکي از راههاي مبارزهبا فتنهها، تقويت دانش دشمنشناسي است. اگر کسي ميخواهد راه حق را طي نمايد و در صراط حقيقت استوار بماند، حتماً نيازمند شناخت راه باطل و باطلگرايان است. يکي از راههاي تشخيص حق و باطل، براي بسياري از مردمان عادي، شناخت اهل باطل است. تأکيد حضرت امام و رهبري معظم انقلاب بر اينکه اگر دشمنان و راديوهاي بيگانه به امري تشويق کردند، مردم ما بايد خلاف آن را عمل نمايند، و اگر از فردي يا جرياني دفاع کردند، مردم بايد حساسيت ويژهاي به آنها داشته باشند، حاکي از همين حقيقت است. امام علي نيز بر اين حقيقت تأکيد ميکند که هرگز به حقيقت و سعادت دست نمييابيد مگر آنکه رويبرتافتهگان از راه حق و درماندگان از سعادت را بشناسيد:
«واعلموا انکم لن تَعرفوا الرشد حتي تعرفوا الذي ترکه و لن تأخذوا بميثاق الکتاب حتي تعرفوا الذي نقضه و لن تَمَسَّکوا به حتي تعرفوا الذي نبذه» (خطبه 147، ص144.)
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
style="font: 7.0pt "Times New Roman";"> نشر فرهنگ و معارف اسلامی
2- برپا داشتن واجبات دینی و شعائر مذهبی از قبیل: نماز جمعه و جماعت، روزه، حج، جهاد و…
3- احیاء سنتها و ارزشهای دینی و اسلامی
4- ایجاد عمران و آبادی کشور
5- تحقق عدالت اجتماعی
در بخش سوم ولایت مطلقه فقیه تعریف و تبیین شده و بر اساس قانون اساسی اختیارات رهبری بیان شده است و در آخر پیامدهای مخالفت و سرپیچی از دستورات ولی فقیه بیان شده که عبارت اند از: بی نظمی و هرج و مرج، ناکامی وشکست، تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامی، نفوذ نامحرمان.
برگرفته از تحقیق نقش و جایگاه ولایت فقیه در عصر غیبت، فاطمه جاویدی آل سعدی،آذر 89 ، معصومه انتشاری.
غدیر فضیلت بزرگ امام علی A است. اثبات کننده ارزش های متعالی در وجود آن بزرگوار است که به تصدیق حق تعالی و نبی مکرم اسلام رسیده و امضاء شده است.
غدیر روز پیوند مستحکم و جدایی ناپذیر بین مردم و والی و مولا و حاکم است. غدیر روز ولایت است.
حدیث غدیر از حیث سند قابل مناقشه نیست و از احادیث متواتر است.
حدیصث غدیر را 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 نفر از علما نقل کرده اند.
امام رضا A فرمودند: کسی که در روز عید غدیر اطعام کند، همچون کسی است که همه پیامبران و صدیقیان را اطعام کرده باشد.
اهداف عالیه علی A: او کسی است که شما را دعوت به قرآن می نماید. او با دشمنان قرآن به جنگ برمی خیزد. او راهنمای مردم است. او مردم را از معصیت خلاء باز می دارد.
منبع: کتاب غدیر حلقه وصل نبوت و امامت، اداره تبلیغات سپاه، ج اول، ص 30-17 .
معصومه انتشاری
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)